فوتبال و رخدادهای آن، یک موضوع انحرافی در ورزش ماست و اصل قضیه مشکلات عدیدهای است که دامنگیر تشکیلات ورزش شده است.
به گزارش «تابناک»، متاسفانه وزارت ورزش و جوانان عملکرده ضعیفی داشته است که بارها صدای نماینده های مجلس شورای اسلامی را هم در آورده است .
مربیان زیادی حقوق نگرفتهاند، فدراسیونها بودجه خود را نمیگیرند و یا به آنها نمیدهند، هزاران طرح نیمه تمام ورزشی در گوشه گوشه این مملکت پهناور به حال خود رها شده و شرکت تجهیز هم به جای تجهیز این فضاها و اماکن به فکر آماده کردن فضای دیگری است که بیشتر به فضای مجازی شبیه است...
فدراسیونها برای بقا و ماندگاری خود دم برنمیآورند و میدانند که وزیر و اطرافیانش چند صباحی دیگر بیش اینجا نیستند؛ بنابراین، به نرمی مدارا میکنند تا دوره این حضرات به سر آید و شاید وزیر بعدی و دار و دستهاش کسانی باشند که با ورزش و فرهنگ آن آشنا باشند، نه اینکه با حربه لبخند و تلخند و هر آنچه لازمه انسانیت هست، اما تکمیل کننده مدیریت نیست، بخواهند سر مردم و ورزش شیره بمالند و ورزش را به امان خدا رها کنند.
چقدر رسانهها نوشتند و یادآوری کردند که آقای وزیر، برادر عزیز از مواضع خود کوتاه بیایید تا ورزش ما تعلیق نشود، چرا که یک ار لجبازی رییس دستگاه ورزش با رسانهها و نهادی مثل فیفا چنان تومار فوتبال ما را پیچاند که هنوز هم که هنوز است، تاوان آن را داریم پس میدهیم و سیستم کنونی مدیریت نادرست و معیوب مازاده همان تفکرات غلط و لجبازیهای آقای علی آبادی در آن زمان است و جالب این که همین آقای علی آبادی اکنون که بر مسند کمیته المپیک تکیه زده، دم از قانون گرایی و احترام به قوانین و قواعد فدراسیونهای جهانی میزند و لج و لجبازی ایشان با وزارت ورزش کار را به جایی رسانده که هر نهاد جهانی و آسیایی که اوضاع آشفته ورزش ما را میبیند، تهدید به تعلیق میکند، چه اینکه از این رهگذر دلارهای سبز رنگی نصیب بعضی ها در ایران شود.
این مشکلات به یک طرف و دهن کجی به رؤسای فدراسیونها به سوی دیگر که بنابه اطلاعات ما کفگیر فدراسیونها چنان به ته دیگ خورده که بعضا تا سه ماه و پنج ماه حقوق پرسنل خود را ندادهاند، چه رسد به تشکیل اردوی تیمهای ملی و هزار و یک مشکلات دیگری که فدراسیونها دارند و با بودجه وزارت ورزش باید ارتزاق کنند.
غافل از اینکه پایههای ورزش ما برای المپیک آینده که دیگر اثری از این آقایان نخواهد بود و بازیهای آسیایی اینچوان کره جنوبی از همین بودجهها استوار میشود، اما وقتی به پرمدالترین و پرافتخارترین ورزش المپیکی ما یعنی کشتی دهن کجی میکنند، از رشتههایی مثل ناشنوایان و پینگ پنگ و .... چه انتظاری میتوان داشت؟
در همین حال، ورزشکاران برخی رشتهها دل پر خونی از رؤسای منصوبی دارند مثل فدراسیون نابینایان که ورزشکاران آن هر روز جلو وزارت ورزش تحصن میکنند، ولی با وعده و وعید هر بار آنها را رد میکنند و جالب اینکه گریه و زاری آنها را وزیر که در طبقه چهارم مینشیند، دوست ندارد بشنود و معاونین خود و حراست را مأمور میکند تا یک جوری دست به سرشان کنند!
مجامع فدراسیونهای ورزشی را هم که در ساختمان وزارتخانه برگزار میکنند تا کسی متوجه مشکلات و انحرافات مالی و غیر مالی آنها نشود همانند مشکلات مالی یکی از فدراسیون که یکی از اعضای مجمع این فدراسیون در حضور سجادی معاون وزیر مچ ذیحساب فدراسیون را گرفت و چند ده میلیون اختلاف حساب را به حاضرین گوشزد کرد و همین امر باعث متشنج شدن جلسه شد و سجادی برای اینکه مشکلات دامنه دار نشود، ترجیح داد آن نشست را ترک کند.
البته این مشکلات مالی بنا به شواهد و مدارک، ارتباطی به ریاست کنونی فدراسیون نداشته است و از آنجا که از سال ۸۸ مجمعی برای ارائه گزارش برگزار نشده، تخلفاتی در آن سالها شده که به هر حال رییس کنونی باید آن را حل و فصل کند.
بگذریم.
سخن ما چیز دیگری است
سخن ما اینجاست، چرا در حالی که کارمندان بسیاری از فدراسیونها حقوق سه ماهه و چند ماهه نگرفتهاند، اضافه کاری یکی از مدیران میانی وزارتخانه باید بالغ بر یک و نیم میلیون تومان باشد. یا چه اصراری بر ماندگاری برخی رؤسای فدراسیونها به رغم مخالفت خانواده آن فدراسیونها و ورزشکاران و مربیان آنهاست و چرا اینقدر از مدیران کارنابلد حمایت میشود؟
چرا اینقدر بر ماندگاری آقای م در نابینایان اصرار دارند و یا فدراسیون بزرگی مثل ایروبیک و آمادگی جسمانی با میلیونها مخاطب، تبدیل به انجمن میشود، ولی فدراسیونی تفریحی که مجموع ورزشکاران آن در سراسر کشور به صد نفر هم نمیرسد و اصلا نه کار قهرمانی میکند و نه همگانی باید فدراسیون بماند؟!
چه اصراری بر ماندن شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی است، در حالی که این شرکت نه نگهداری میکند و نه تجهیز و تنها قلک خوبی برای وزارتخانه و مسئولین آن است تا بتوانند در مواقع لزوم از منابع در اختیار به خوبی بهره گیرند.
چرا باید یک مدیر ۲۵ ساله را در جایی بگمارند که امور همه استانها بر عهده ایشان است و وی بنا بر کدام معیار مدیریتی بر این صندلی نشسته است، جز معیار دوستی و قوم و خویشی؟ آن هم در جایی که مدیران بزرگ و با تجربهای مثل بهروز منتقمی، دکتر رحیم خدا بخش و... باید با سمت مشاور در وزارت ورزش کار کنند؟
چرا تکلیف فدراسیون کشتی را روشن نمیکنید و رک و راست نمیگویید که خطیب را نمیخواهید و آنقدر او را در منگنه میگذارید، تا عطای کار را به لقایش ببخشد و نیروی مورد نظر خود را در کشتی بگذارید؛ غافل از اینکه کشتی همانند فوتبال باید دست اهلش باشد در غیر این صورت همان بلایی برسر کشتی میآید که بر سر فوتبال آمد.
بله؛ حکایت جالبی است حکایت ورزش ما
میگفت طرف خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم فراموش کرد.
ورزش نمیتوانست بار خودش را با تشکیلات سازمان تربیت بدنی به پیش ببرد آمدند، سازمان جوانان را هم به او اضافه کردند و اکنون نمیدانند کدام طرف را بگیرند!
به مشکلات اشتغال و بیکاری و ازدواج و معضلات و نارساییهای موجود در میان جوانان رسیدگی کنند و یا فدراسیونهای ورزشی و هزار و یک هیأت ورزشی و ادارات کل ورزش استانها را سرویس بدهند.
حال بیفزایید درگیریهای بین کمیته ملی المپیک و چند رییس برکنار شده فدراسیونها را که دور دوستان خود در کمیته حلقه زدهاند تا با حربه تعلیق، حریف را از میدان به در کنند با وزیر ورزش و جوانان که خوشبینانه از آینده زیبای ورزش میگوید و چنان آرام حرکت میکند که انگار تنها مشکل ورزش ما این است که چرا پس از المپیک دیگر مطبوعات از افتخارات المپیک نمیگویند و مردم را با آن ده مدال خوشبین و امیدوار نمیکنند.
آقای عباسی، دوستان حاضر در وزارت ورزش و جوانان!
ورزش در آستانه سقوط است و صدای شکستن استخوانهای این بدن نحیف و لاغر که خون به پیکره آن نمیرسد، در حال شنیده شدن است. فکری باید عاجل، تفکری عاقل و توجه به منافع ملی و پا گذاشتن بر منیتها و خودخواهیها؛ هم کمیته ملی المپیک و در رأس آن علی آبادی که ورزش را به ورطه سقوط کشاند و هم عباسی و یارانش که گمان میکنند ورزش ارثیه آنهاست.
به گزارش «تابناک»، متاسفانه وزارت ورزش و جوانان عملکرده ضعیفی داشته است که بارها صدای نماینده های مجلس شورای اسلامی را هم در آورده است .
مربیان زیادی حقوق نگرفتهاند، فدراسیونها بودجه خود را نمیگیرند و یا به آنها نمیدهند، هزاران طرح نیمه تمام ورزشی در گوشه گوشه این مملکت پهناور به حال خود رها شده و شرکت تجهیز هم به جای تجهیز این فضاها و اماکن به فکر آماده کردن فضای دیگری است که بیشتر به فضای مجازی شبیه است...
فدراسیونها برای بقا و ماندگاری خود دم برنمیآورند و میدانند که وزیر و اطرافیانش چند صباحی دیگر بیش اینجا نیستند؛ بنابراین، به نرمی مدارا میکنند تا دوره این حضرات به سر آید و شاید وزیر بعدی و دار و دستهاش کسانی باشند که با ورزش و فرهنگ آن آشنا باشند، نه اینکه با حربه لبخند و تلخند و هر آنچه لازمه انسانیت هست، اما تکمیل کننده مدیریت نیست، بخواهند سر مردم و ورزش شیره بمالند و ورزش را به امان خدا رها کنند.
چقدر رسانهها نوشتند و یادآوری کردند که آقای وزیر، برادر عزیز از مواضع خود کوتاه بیایید تا ورزش ما تعلیق نشود، چرا که یک ار لجبازی رییس دستگاه ورزش با رسانهها و نهادی مثل فیفا چنان تومار فوتبال ما را پیچاند که هنوز هم که هنوز است، تاوان آن را داریم پس میدهیم و سیستم کنونی مدیریت نادرست و معیوب مازاده همان تفکرات غلط و لجبازیهای آقای علی آبادی در آن زمان است و جالب این که همین آقای علی آبادی اکنون که بر مسند کمیته المپیک تکیه زده، دم از قانون گرایی و احترام به قوانین و قواعد فدراسیونهای جهانی میزند و لج و لجبازی ایشان با وزارت ورزش کار را به جایی رسانده که هر نهاد جهانی و آسیایی که اوضاع آشفته ورزش ما را میبیند، تهدید به تعلیق میکند، چه اینکه از این رهگذر دلارهای سبز رنگی نصیب بعضی ها در ایران شود.
این مشکلات به یک طرف و دهن کجی به رؤسای فدراسیونها به سوی دیگر که بنابه اطلاعات ما کفگیر فدراسیونها چنان به ته دیگ خورده که بعضا تا سه ماه و پنج ماه حقوق پرسنل خود را ندادهاند، چه رسد به تشکیل اردوی تیمهای ملی و هزار و یک مشکلات دیگری که فدراسیونها دارند و با بودجه وزارت ورزش باید ارتزاق کنند.
غافل از اینکه پایههای ورزش ما برای المپیک آینده که دیگر اثری از این آقایان نخواهد بود و بازیهای آسیایی اینچوان کره جنوبی از همین بودجهها استوار میشود، اما وقتی به پرمدالترین و پرافتخارترین ورزش المپیکی ما یعنی کشتی دهن کجی میکنند، از رشتههایی مثل ناشنوایان و پینگ پنگ و .... چه انتظاری میتوان داشت؟
در همین حال، ورزشکاران برخی رشتهها دل پر خونی از رؤسای منصوبی دارند مثل فدراسیون نابینایان که ورزشکاران آن هر روز جلو وزارت ورزش تحصن میکنند، ولی با وعده و وعید هر بار آنها را رد میکنند و جالب اینکه گریه و زاری آنها را وزیر که در طبقه چهارم مینشیند، دوست ندارد بشنود و معاونین خود و حراست را مأمور میکند تا یک جوری دست به سرشان کنند!
مجامع فدراسیونهای ورزشی را هم که در ساختمان وزارتخانه برگزار میکنند تا کسی متوجه مشکلات و انحرافات مالی و غیر مالی آنها نشود همانند مشکلات مالی یکی از فدراسیون که یکی از اعضای مجمع این فدراسیون در حضور سجادی معاون وزیر مچ ذیحساب فدراسیون را گرفت و چند ده میلیون اختلاف حساب را به حاضرین گوشزد کرد و همین امر باعث متشنج شدن جلسه شد و سجادی برای اینکه مشکلات دامنه دار نشود، ترجیح داد آن نشست را ترک کند.
البته این مشکلات مالی بنا به شواهد و مدارک، ارتباطی به ریاست کنونی فدراسیون نداشته است و از آنجا که از سال ۸۸ مجمعی برای ارائه گزارش برگزار نشده، تخلفاتی در آن سالها شده که به هر حال رییس کنونی باید آن را حل و فصل کند.
بگذریم.
سخن ما چیز دیگری است
سخن ما اینجاست، چرا در حالی که کارمندان بسیاری از فدراسیونها حقوق سه ماهه و چند ماهه نگرفتهاند، اضافه کاری یکی از مدیران میانی وزارتخانه باید بالغ بر یک و نیم میلیون تومان باشد. یا چه اصراری بر ماندگاری برخی رؤسای فدراسیونها به رغم مخالفت خانواده آن فدراسیونها و ورزشکاران و مربیان آنهاست و چرا اینقدر از مدیران کارنابلد حمایت میشود؟
چرا اینقدر بر ماندگاری آقای م در نابینایان اصرار دارند و یا فدراسیون بزرگی مثل ایروبیک و آمادگی جسمانی با میلیونها مخاطب، تبدیل به انجمن میشود، ولی فدراسیونی تفریحی که مجموع ورزشکاران آن در سراسر کشور به صد نفر هم نمیرسد و اصلا نه کار قهرمانی میکند و نه همگانی باید فدراسیون بماند؟!
چه اصراری بر ماندن شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی است، در حالی که این شرکت نه نگهداری میکند و نه تجهیز و تنها قلک خوبی برای وزارتخانه و مسئولین آن است تا بتوانند در مواقع لزوم از منابع در اختیار به خوبی بهره گیرند.
چرا باید یک مدیر ۲۵ ساله را در جایی بگمارند که امور همه استانها بر عهده ایشان است و وی بنا بر کدام معیار مدیریتی بر این صندلی نشسته است، جز معیار دوستی و قوم و خویشی؟ آن هم در جایی که مدیران بزرگ و با تجربهای مثل بهروز منتقمی، دکتر رحیم خدا بخش و... باید با سمت مشاور در وزارت ورزش کار کنند؟
چرا تکلیف فدراسیون کشتی را روشن نمیکنید و رک و راست نمیگویید که خطیب را نمیخواهید و آنقدر او را در منگنه میگذارید، تا عطای کار را به لقایش ببخشد و نیروی مورد نظر خود را در کشتی بگذارید؛ غافل از اینکه کشتی همانند فوتبال باید دست اهلش باشد در غیر این صورت همان بلایی برسر کشتی میآید که بر سر فوتبال آمد.
بله؛ حکایت جالبی است حکایت ورزش ما
میگفت طرف خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم فراموش کرد.
ورزش نمیتوانست بار خودش را با تشکیلات سازمان تربیت بدنی به پیش ببرد آمدند، سازمان جوانان را هم به او اضافه کردند و اکنون نمیدانند کدام طرف را بگیرند!
به مشکلات اشتغال و بیکاری و ازدواج و معضلات و نارساییهای موجود در میان جوانان رسیدگی کنند و یا فدراسیونهای ورزشی و هزار و یک هیأت ورزشی و ادارات کل ورزش استانها را سرویس بدهند.
حال بیفزایید درگیریهای بین کمیته ملی المپیک و چند رییس برکنار شده فدراسیونها را که دور دوستان خود در کمیته حلقه زدهاند تا با حربه تعلیق، حریف را از میدان به در کنند با وزیر ورزش و جوانان که خوشبینانه از آینده زیبای ورزش میگوید و چنان آرام حرکت میکند که انگار تنها مشکل ورزش ما این است که چرا پس از المپیک دیگر مطبوعات از افتخارات المپیک نمیگویند و مردم را با آن ده مدال خوشبین و امیدوار نمیکنند.
آقای عباسی، دوستان حاضر در وزارت ورزش و جوانان!
ورزش در آستانه سقوط است و صدای شکستن استخوانهای این بدن نحیف و لاغر که خون به پیکره آن نمیرسد، در حال شنیده شدن است. فکری باید عاجل، تفکری عاقل و توجه به منافع ملی و پا گذاشتن بر منیتها و خودخواهیها؛ هم کمیته ملی المپیک و در رأس آن علی آبادی که ورزش را به ورطه سقوط کشاند و هم عباسی و یارانش که گمان میکنند ورزش ارثیه آنهاست.