آقای پروین! «سلطان» را دریاب و برو...


تورج عاطف



 علي پروين سلطان قرمزهاست. روزگاري او و علي جباري سلطان آبي ها، گل سر سبد ميدان هاي سبز بودند اما زمانه حكايت گذشتن را همواره تكرار كرده است و از اين رو سلطان ها رفتند، بعدي ها آمدند و باز حكايت خيام تكرار شد كه رفتند و رويم و آيند و روند!
از دير باز گفته اند هر آمدني يك رفتني هم دارد اما چه خوب خواهد بود كه رفتني باشكوه باشد. سلطان جباري سالها است كه با عزت و احترام رفته است و اسير بازيهاي روزگار فرصت طلبي ها نشده است. او مي داند كه ارج و قرب سلطاني خيلي بيشتر از چند حضور نصفه و نيمه بهر استفاده از نامش در جهت منافع  سياسيون است. از اين رو او به همان عنوان سلطان خوش  است و اين روزها در غم دردانه اش عليرضا جباري است. او هم چون خيلي ها نظير ناصر خان حجازي و صفر ايرانپاك و حسين كلاني ودهداري و ساليا وابوطالب و علي مودت , دیگر بزرگان مي داند كه بايد ارج و قربت خود را نگاه دارد.
اما قصه هاي سلطان قرمزها فرق دارد. او دوست دارد كه در صحنه باشد. بارها آمده است و رفته و در هر آمدن و رفتن ها بخشي از اعتبار خود  را خرج كرده است و گویي دوست دارد باز هم اين گونه عمل كند و از اين رو با نگاهي به مصاحبه آخر او بار ديگر به عرض ایشان می رسانیم که؛ "آقای پروین! به سلطان رحم کنید".
علی آقای پروین طی آخرین مصاحبه اش صحبت های جالبی داشته که در ادامه بخش کوتاهی از آن را به همراه تحلیل نگارنده می خوانیم.

1- "من از باخت هاي پرسپوليس شرمنده هستم و نمي توانستم از خانه خارج شوم". مي پرسيم مگر دفعه اول بود كه تيم مي باخت! خود شما چگونه در هنگام باخت هاي استيلي از خانه خارج مي شديد و اعلام مي كرديد كه هركس از استيلي ايراد مي گيرد چيزي از فوتبال نمي داند؟! مي پرسيم آن روزگار كه با زوبل و ابراهيمي و داماد به فجر سپاسي و فولاد مي باختيد چرا از خانه خارج مي شديد؟ چرا شما با استيل آذين كه به قول خودتان تيم دوم سرخها بود اين همه شرم را تجربه كرديد؟؟
2- "تيم چرا زود به دوبي رفت و چرا از آنجا برنگشت و مستقيم به عربستان رفت؟". مي پرسيم مگر شما مدير راهبردي پرسپوليس نبوديد پس چرا مخالفت خود را اعلام نكرديد؟ و اگر هم مخالف بوديد چرا استعفا نداديد؟ مي خواستيد جو آرام باشد، ما هم همين دليل را مي گویيم دنيزلي مي خواست تيم را در محيطي آرام تمرين دهد. محيطي كه دلالان پس از فصل سراغ تيم نيايند. آيا  حالا اردو بد شد؟! پس آن روزگار كه با ابراهيمي و محمد خاني به آلمان مي رفتيد آن اتفاقهاي افتاد  اين اردو و دوری اش اشكالي نداشت؟!!
3- "چرا تيم زير كميته فني كار نمي كند؟" مي پرسيم مگر خود شما زير نظر كميته فني كار مي كرديد كه دنيزلي بزرگتر و قويتر و با دانش تر و معتبرتر از شما كار كند؟ از بزرگ تر پرسپوليس سخن مي گویيد؟! مي پرسيم آن روزگار كه شما حرمت امير آصفي و محراب شاهرخي و دهداري و... خيلي هاي ديگر را رعايت نكرديد، چرا صحبت از 5 تا بزرگتر نمي كرديد؟! مگر شاهد نبوديد همين 5 تا بزرگتر با حبيب كاشاني چه بلائي بر سر پرسپوليس آوردند و استيلي را به اين تيم تحميل كردند؟ شما خودتان كه زوبل را آورديد و با كاشاني و همين استيلي و دامادتان، تیم را به آن روز انداختید چرا 5 تا بزرگتر نخواستيد؟
4- آقای پروین! می فرمایید من نماينده مردم هستم و به همين دليل سخن مي گويم.!! مي پرسیم در كدام انتخابات شما نماينده مردم شديد؟ با چه معياري خود را نماينده مردمي مي دانيد كه چند سال پيش و پس ازبازيهاي خفت بار تيمتان از شما خواستند ورزشگاه را رها كنيد و خودشما گفتيد خداحافظ فوتبال! مگر اينجا بارسلونا است كه مردم سهامدار باشگاه باشند و راحت بيايند و راي بدهند و بگويند ما دوست نداريم.  تجربه هاي از دست رفته و دانش تجربي و رفيق بازي و كباب و كله پاچه خوردن و تصميم گرفتن را نمي خواهند. حتي تيفوسي ترين تماشاچي پرسپوليس هم اين روزها مي گويد علي فقط كريمي! حالا چه شده است كه خود را نماينده مردم مي دانيد؟!
5- مي فرمایيد در جريان نقل و انتقال نيستم! اين خبر خيلي ما را خوشحال كرد زيرا ديگر مطمئن هستيم دسته چندمي هاي پانامایي و سوريه اي و عراقي و محمد پروين را به تيم نمي توانيد بياوريد!! اما سوال اين است، شما كه عضو هيئت مديره و سخنگوي باشگاه و مدير راهبردي هستيد چرا همچنان در اين باشگاه به فعاليت خود ادامه مي دهيد؟ از سوي ديگر مگر شما بايد در نقل و انتقال دخالت كنيد؟ شما مگر تيم را مي بنديد؟ تيم بستن شما را در استيل آذين ديديم كه بازيكن آفريقایي ديپورت شده شما به بوندس ليگا رفت! همان طور كه كريمي را اخراج كرديد و سر از شالكه در آورد و... در همان استيل آذين چه كساني به جز آقازاده تان و گروه رفقا بودند؟ رهبري فر بعنوان آناليزور و علي انصاريان و محمد پروين... آقاي «سلطان» اینها كافي نيست؟
6- مي گویيد در فوتبال همه چيز پول نيست! اما از ياد نبرديم كه سالها است بر خلاف اين گفته عمل مي كنيد كه اگر اين گونه نبود دوستي ها و اختلافات شما با عابديني و انصاري فرد و غمخوار و هدايتي و كاشاني، اين حكايت را تكرار نمي كرد..
آقاي پروين! حكايتها زياد است اما از شما ملتمسانه استدعا داريم، رحمي به اين خاطره زيبا يعني همان لقب «سلطان» كرده و اينقدر آن را خدشه دار نكنيد و بدانید که همه رفتني هستيم. سال گذشته ناصرخان حجازی و امسال ايرج قادري كه هر دو از دوستان شما بودند. پس بيایيد براي آخرين بار خداحافظي كنيد، كه اين فوتبال هنوز خاطره خوشي از سلطان به یادگار دارد...