عبدالصمد ابراهیمی
سایت گل- 1-دوستی دارم که خودرو « ون» او سرویس 10-12تا دانش آموز دوره ابتدایی است. چند روز پیش مریض بود و از من خواست یکی از سرویس ها را به جایش انجام دهم. آن روز دورن ماشین او 12 دانش آموز بین 7تا 10ساله را دیدم که با آنچه در ذهن خود متصور بودم زمین تا آسمان فرق داشتند. چند تا از آنها موبایل همراهشان داشتند. گوشی هایی که پر بود از فایل های تصویری و صوتی! این را از رد وبدل کردن بلوتوث ها می شد فهمید. حرفهایی می زدند و با هم شوخی هایی می کردند که نیاز به تابلو«18-» که نه وحتی«36-» بود. بعد ماجرا را برای دوستم تعریف کردم خندید و گفت: تازه با تو رودربایستی داشته اند و حرف خاصی به همدیگر نزده اند!
2-بنا به شرایط شغلی ام ، روزانه در دادگاهها نوجوانان بزهکاری را می بینم که باید در آن سن و سال مدادهایشان را تراش بدهند و به فکر بازکردن کیف مدرسه اشان باشند اما تیزی کشیده و یا قفل درب مغازه مردم را گشوده اند. این همه آمارعجیب و غریب از کجا می آید؟ آمارهایی که نیازی به شمارش ندارند و کمی سرک کشیدن به صفحه حوادث روزنامه ها واقعیات را به ما نشان می دهد.
3- تماشاگران حاضر در ورزشگاهها از کره مریخ نمی آیند. آنها همین نوجوان و جوانانی هستند که درون مدارس یا سرویس های مدرسه دیده می شوند. ما البته سالهاست که تلاش داریم با پسوند«نما» تماشاگران واقعی را به گونه دیگری به تصویربکشیم. امروز اما اگر همان فرضیه را هم بپذیریم باید افسوس بخوریم که چرا تماشاگرنماها روز به روز بیشتر می شوند، هرچند همه اینها معلول فضای جامعه هستند و ما بی دلیل خط فرضی تماشاگر و تماشاگرنما را رسم کرده ایم تا مسئولیت خود را فراموش کنیم. نوجوانان امروزی با توجه به رشد کمی وکیفی ارتباطات جمعی و رسانه های مختلف، خیلی بیشتر از همتاهای دو و حتی یک دهه قبل خود می فهمند. برای تربیت آنها اما هنوز هم همان سازوکارهای قدیمی را داریم و به گمانم هنوز هم درس « دوکاج» و « روباه و زاغ» و « حسنک کجایی» در دبستان ها تدریس می شود بی آنکه کسی برای این معضل آشکار، «تصمیم کبری» و بزرگی بگیرد. ما در ساختار جامعه همین جو حاکم بر ورزشگاهها را می بینیم. حرفهایی که البته فقط آنتن زنده ندارد تا دو امتیاز که نه، صد امتیاز از کسانی که مسئول فرهنگ سازی هستند کم کند. نیش اشاره خطاب به فرد یا مسئول خاصی نیست و همه ارکان اجتماع از خانواده به بالا را در برمی گیرد. ما برای این مسئله چه کرده ایم؟
5- پرسپولیس و داماش در این فصل انگار کانون «عیب یابی» بودند. یک بار درون زمین، فوتبال و البته جامعه « انگشت نما» شد و تلویزیون زحمت اکرانش را کشید و باردیگر از روی سکوهااین اتفاق رخ داد و بازهم زحمتش بر عهده تلویزیون افتاد.بهتر نیست« زندگی خصوصی ها» را بهتر ببینیم تا بعدها مجبور نباشیم روی سکوها« گشت ارشاد» راه بیاندازیم؟
6-یادش بخیر؛ ناصر حجازی در مورد ناپاکی های فوتبال گفت« به فوتبال بند نکنید. یعنی جاهای دیگرمان پاک ومنزه است و فقط فوتبال ایراد دارد؟» حق را باید به او داد و بعد به آنهایی که معتقدند فوتبال برشی از جامعه است. شما اینگونه فکر نمی کنید؟