با افشای ماهیت جکومت آخوندی بعد از انقلاب ربوده شده سال 57 و از دست رفتن پایگاه این رژیم نزد توده های متوهم حاکمیت به سرعت بسمت امنیتی کردن تمامی امور جامعه جهت کنترل آن پیش رفت. فوتبال این ورزش پرجاذبه از اولین قربانیان دید امنیتی رژیم به تمامی امور جیات جامعه بود. شعارهای تو خالی و عوامفریبانه خمینی دجال همچون "من ورزشکار نیستم اما ورزشکاران را دوست دارم" با اعدام ورزشکاران با اخلاقی همچون کاپیتان تیم ملی فوتبال مجاهد شهید حبیب خبیری و کشتی گیر ملی پوشی همچون مجاهد شهید هوشنگ منتظر الظهور بسرعت رنگ باخت و سرکوب تمام عیار ورزشکاران آزاده و مردمی جایی برای شعارهائی همچون ورزشکاران باید به علی (ع) اقتدا کنند باقی نگذاشت.
جای تختی و منش پهلوانی او را اوباشانی همچون مجید قدوسی و مهدی اربابی و مجید حلوائی و .... غصب کردند که از شکنجه گران و تیرخلاص زنان دهه طلائی!! امام جنایتکاران (به زعم عده ای) در زندان اوین و گوهردشت و سایر شکنجه گاهها بودند. با تنگتر شدن حلقه وابستگان و خودی ها در رژیم و به حاشیه رانده شدن حسرت به دل عصر طلائی امام ورزش کشور هم بعنوان بخشی از تیول و سرمایه ملی بین جنایتکاران حاکم تقسیم شد. پاسداران برآمده از یک جنگ ضد میهنی ورزش کشور بالاخص فوتبال را عرصه تاخ و تاز حریصانه خود قرار دادند تا اولا همه چیز را تحت کنترل داشته باشند و ثانیا از خوان تقسیم غنائم عقب نمانده باشند. پست مدیریت باشگاههای ورزشی کشور که تماما دولتی شده بودند از سوی پاسدارانی اشغال شد که توان و عرضه کار کردن در هیچ عرصه دیگری را نداشتند. آنها با خود طیفی از اوباشان را در فدراسیونهای ورزشی سرازیر کرده و حتی لیدرهای تیم های ورزشی از افراد دست چین شده خلافکار و سابقه دار منصوب شدند.
در این میان باشگاه ورزشی پرسپولیس که ریشه دارترین تیم ورزشی کشور بجا مانده از مکتب باشگاه شاهین در حمایت از زنده یاد دکتر مصدق بود از دستبرد راهزنان حرفه ای و تیر خلاص زنهای دهه شصت در امان نماند. بهمراه پرسپولیس باشگاه استقلال نیز هم بعنوان یک تیم سابقه دار با امکانات وسیع دولتی قبل از انقلاب مورد تهاجم باندهای غارتگر و حنایتکار قرار گرفت.
طی چند سال گذشته پرسپولیس تحت سیطره باند احمدی نژاد قرار گرفت و استقلال نیز به انقیاد باند برادران رضائی و لاریحانی در آمد. رقابت این دوباند تاثیرات مخرب خود را بر این دوباشگاه هم گذاشت بطوریکه تیم فوتبال پرسپولیس در فصل جاری فوتبال ایران با اقدامات قلدرمابانه پاسدار حبیب کاشانی از ابواب جمعی باند احمدی نژاد تا مرز تلاشی پیش رفت اما نیاز رژِیم به مشغول نگهداشتن مردم و فراهم کردن نوعی سرگرمی برای آنها باعث شد که در میانه راه کار به پاسدار جنایتکار دیگری بنام رویانیان که قبل از آن پست مدیریت تامین سوخت خودروها و پیش از آن پلیس راه کشور را داشت سپرده شود!! کسی که از مقوله ورزش و بلااخص فوتبال هیچ شناختی نداشت اما مربی تیم که از حمایت کنندگان احمدی نژاد در انتخابات رسوای ریاست جمهوری گذشته بود کماکان با "احساس تکلیف" همچون تمامی سردمداران این رژیم بنا نداشت مسئولیت های شکست این تیم را بر عهده گرفته و از مستولیت خود کناره گیری کند. کار بجائی رسید که برای هر بازی پرهوادارترین باشگاه ورزشی قاره پهناور آسیا به زحمت دو هزار نفر در ورزشگاه صد هزار نفری آزادی حاضر می شدند!!. ناچارا مدیر پاسدار تیم دست به دامن مصطفی دنیزلی از مربیان صاحب نام کشور ترکیه شد و مسخره آنکه این عمل با نظر سنجبی از مردم صورت گرفت. رژیمی که مردم را بعد از انتخابات و پس از دخالت در امور خود در خیابانها به گلوله بست و کهریزکها برای تجاوز به آنها برپا کرد در امری تخصصی بیکباره بیاد مردمی افتاد که از سوی رهبر جنایتکار آن به "میکرب" و "بیمار" تشبیه شده بودند.
بهرحال هواداران این باشگاه مردمی خاطره خوشی از دوران مربیگری گذشته این تیم از سوی دنیزلی داشته و ظاهرا او به خواست مدیر باشگاه جواب مثبت داده است اما چه کسی نمی داند که اصولا ورزش بعنوان بخشی از کلیت جامعه ایران تنها با مدیریت سالم و تحت نظارت دائم ارگانهای نظارتی دمکراتیک منتخب مردم است و برنامه ریزی مدون و واگذاری امور به متخصصین درد آشنا است که می تواند به بالندگی و جایگاه شایسته خود در عرصه رقابت با سایر کشورها دست یابد نه با دید امنیتی و سرکوب سیستماتیک سرمایه خود یعنی تماشاگران و با مدیریت نیروهای سرکوبگر و جنایتکار پاسدار.
با این امید که در آینده ای نه چندان دور شاهد سقوط رژیم جنایتکار حاکم بوده و ورزش کشور هم به جایگاه شایسته و بایسته خود دست یابد برای هواداران تیم ریشه دارد و مردمی پرسپولیس آرزوی شادکامی نموده و باشد که آنها نیز با تکیه به ارزشهای مکتب شاهین بعنوان خاستگاه این باشگاه به وظایف ملی و میهنی خود که همانا سرنگون سازی رژیم جنایتکار جاکم و آخوندهای شکم باره است قیام کنند.
عليرضا يعقوبي