از سوكراتس تا پروين

تورج عاطف / خبرگزاری پارس فوتبال
شاهكار ايرج پزشكزاد يعني دائي جان ناپلئون بيانگر بسياري از مسائل اجتماعي ما است. در جامعه پر از توهم و دروغ و ادعا و فريب و خود خواهي بايد هم كه عشق ها رو به ناكامي رود و تكراري هاي دائي جان ناپلئوني افزون شود  در جامعه ما  حكايت مش قاسم ها زياد است كه مي گويد دكتر ناصر الحكما آنقدر بي سواد است كه فرق گاوميش و كمانچه را نمي داند. حكايت گاوميش و كمانچه را در فرهنگ روز مره بسيار ديده و خوانده و شنيده ايم  آنجا كه همواره صحبت از مقايسه تيمهاي خود با بارسلونا و منچستر يونايتد مي كنيم القاب رونالدو و مسي و كاسياس به ناز دانه هاي فوتبالمان مي دهيم و بارها از اين حكايتها  ناليديم اما دوست داريم اين بار گاوميش و كمانچه را به دور افكنم و مقايسه اي بين دكتر سوكراتس كاپيتان اسبق تيم ملي برزيل و علي پروين كاپيتان اسبق تيم ملي فوتبال كنم شايد  سوكراتس و پروين  از خيلي نگاه ها  با هم شباهتي نداشته باشند.

سوكراتس در يك دوره پس از پروين به جام جهاني آمد پروين در جام جهاني  آرژانتين 1978 كاپيتان تيم ملي ايران بود و سوكراتس در جام جهاني اسپانيا 1982 كاپيتان برزيل بود. پروين در جام جهاني مهره خاصي نبود اما سوكراتس و تيم ملي برزيل در جام جهاني 1982 جهاني را شگفت زده كرده بودند و اگر اسير دروازه بان كم مو و ضعيفي خودشان والداير پرز و تيز هوشي مهاجم استثنائي ايتاليا يعني پائو لو روسي نمي شدند شايد فينال برزيل و آلمان را شاهد مي بوديم.

پروين تنها در يك دوره جام جهاني بود اما سوكراتس  در جام جهاني 1986 هم حاضر بود و بار ديگر در يك بازي كلاسيك فوتبال با فرانسه تيمش را رهبري كرد اما بازيهاي پروين با اسكاتلند و پرو و هلند هيچگاه جالب نبود چون فوتبال ايران و برزيل قابل قياس نبوده و نيست.

سوكراتس يك دكتر تحصيل كرده بود كه دغدغه هاي اجتماعي و فكري او براي جامعه تحت فشار برزيل باعث شد كه از طريق فوتبال فرصتي براي بيان حرفهايش پيدا كند او سالها پس از دوران اوجش در جرايد از فوتبال و اقتصاد و معضلات اجتماعي  گفت وهيچگاه  برايش فوتبال  اولويت نبود. از فوتبال بهره برداري شخصي نكرد و اخلاق و جوانمردي ورزشي را فداي بازيهاي پشت پرده ننمود اما پروين را مرد سياست پيشه فوتبال مي خوانند.

سوكراتس بي ادعا يك اسطوره فوتبال بود و سر انجام در سن 57 سالگي در گذشت و پروين امروز در دهه ششم زندگي خود است. پروين  تحصيلات آكادميك خاصي نداشته است پروين با مقوله هاي فرهنگي و اجتماعي كاملا بيگانه است. پروين از فوتبال بهره وري شخصي زيادي كرده است گاهي فوتبال براي او منبع در آمدي نه تنها براي خود كه براي پسر و داماد هم ساخته است. از ديد پروين همه بزرگان فوتبال شاگرد او هستند و هيچ كس بيشتر از او از فوتبال سر در نمي آورد و دوست دارد كه يكه تاز باشد سوكراتس لقب سقراط را برگزيده زيرا از حوزه انديشه و درمان است و پروين خود را سلطان مي نامد زيرا از حوزه فرمان و درد آفريني است!!

سوكراتس با سياسيون مدارا نكرده است زيرا  نه تنها به آنها اجازه نفوذ در حوزه فوتبال نداده بلكه در حوزه سياست بعنوان يك منتقد اجتماعي ظاهر شد و لي امروز پروين  حتي در فوتبال هم مقهور سياسيون است همان طوري كه قبلا با هدايتي و غمخوار و خطيب و محلوجي ... دمخور بود. اما امروز سخني با پروين داريم:  خبر مرگ سوكراتس جهاني را متاثر كرد و حكايتي بزرگ از غم و حسرت را به دل همه دوست داران فوتبال ساخت براي فوتبال دوستان ايراني  و خصوصا قديمي ترها هم مرگ سوكراتس ترانه غم داشت نه بهر تنها مرگ كه اين پديده حق است اما بهر آن كه يك اسطوره فوتبال از ميان ما رفته است. اسطوره اي كه تحصيل كرده و انديشمند و قهرمان و بزرگ بود دوست داشتم كه علي پروين با ديدن صحنه هاي مرگ سوكراتس كمي به اين شعر سعدي بيانديشد كه
 سعديا مرد نكونام نميرد هرگز/ مرده آن است كه نامش به نكوئي نبرند

امروز پروين خود را سلطان مي نامد. او خودش را مرد همه كاره پرسپوليس در تمامي سالها مي پندارد او كسي است كه  مي توانست چون ناصر حجازي يك اسطوره بزرگ باشد اما بافت فرهنگي و اجتماعي و تحصيلي و خانوادگي او با ناصر خان فرق داشت.اما بهر حال پروين بايد به خودش بيايد و به دو چهره بزرگ فوتبال جهان و ايران كه در سال جاري از ميان ما رفته يعني سوكراتس و حجازي بنگرد. براستي چه چيزي در وجود آنها بوده كه امروز هم با افتخار به عكسهاي آنها مي نگريم؟

پروين بايد  به خود آيد و بيانديشد اگر او سلطان سرخها بوده است پس نبايد بگذارد مدير عاملي  در پرسپوليس به او امر و نهي كند كه بگويد " براي ما برد و باخت در دربي مهم نيست " آيا پروين مي تواند چنين سخني را بپذيرد و هيچ نگويد ؟ آيا او نمي داند ميليونها ايراني عاشق سرخ و آبي چگونه به دربي مي نگرند؟ پروين چگونه مي تواند بپذيرد كه مدير عاملي به او امر و نهي كند كه هيچ چيز حتي از بديهي ترين مسئله سرخ و آبي هيچ چيز نمي داند؟ پروين سكوت كرد وقتي كه شنيد رويانيان  مي گويد دربي مهم نيست پروين سكوت مي كند وقتي رويانيان مي گويد صلاح تيم نبود كه از نصرتي استفاده كنيم سلطان سرخ سكوت مي كند

 اين كه از محمد نصرتي استفاده بشود يا نشود بر عهده رويانيان است؟ پروين چرا سكوت مي كند وقتي رويانيان مي گويد من پروين را قانع كردم كه حضور نصرتي به صلاح نيست ؟ پروين مي گويد 40 سال است كه در فوتبال است و شاگردان زيادي داشته است او قهرمان جام ملتهاي آسيا شده است و قهرمان بازيهاي آسيا بوده است و به المپيك و جام جهاني رفته و با پرسپوليس قهرمان تهران و كشور و آسيا شده است حالا او چگونه چيزي از فوتبال را بايد از رويانيان بپذيرد؟

پروين در طول زندگي خيلي وقتها از اعتبارش خرج كرد او مي توانست بزرگ تر باشد مردي چون سوكراتس جهاني بود اما پروين مي توانست ناصر خان حجازي را بنگرد مردي كه نگذاشت او را كوچك كنند  امروز به پروين مي گوئيم به 2 خرداد 1390 و 13 آذر 1390 بنگرد دو روزي كه يكي در بهار و ديگري در پاييز بود اما هر دو  خزان بزرگ مرداني چون ناصر خان حجازي و سوكراتس را براي ما داشت اما آنها بهاري بودند هميشه تازه هستند و حكايت سعدي  و نكونامي را براي خود دارند پروين بداند براي همه ما دير يا زود اين سفر زندگي به اتمام مي رسد پس چه خوب است كه زنده به خوش نامي و قدرت چون سوكراتس و حجازي باشيم بايد كه به خودمان آئيم