محيط فوتبال آينه تمام قد مناسبات اجتماعي مردم

نظر مجيد جلالي درباره مشكلات حاد فرهنگي واخلاقي فوتبال

كنكاش در مورد دلايل ناهنجاريهاي فوتبال پرهياهوي ايران مدتهاست به محل بحث و مناقشه طيف فرهنگي فوتبال تبديل شده و كساني كه از وضعيت موجود اظهار نارضايتي مي‌كنند هرازگاهي دغدغه‌هاي فرهنگي شان را با محافل رسانه‌اي تقسيم مي‌كنند. در اين ميان عده‌اي ورود بي‌رويه پول به فوتبال ايران را دليل اصلي رواج بي‌فرهنگي مي‌دانند اما عده‌اي ديگر محيط فوتبال را آينه تمام قد مناسبات اجتماعي مردم مي‌دانند و بروز اتفاقات نگران كننده و بحث برانگيز در حوزه فوتبال در فضاي فعلي جامعه را چندان عجيب نمي‌دانند. مجيد جلالي اما به عنوان يكي از معدود مربيان فرهنگي و تحصيلكرده فوتبال ايران تحليل متفاوتي از اين ماجرا دارد و به ردپاي مديران غيرفوتبالي، رسانه‌ها و قوانين ساده انگارانه تشكيلات فعلي فوتبال در روند روبه افزايش ناهنجاري‌هاي فرهنگي محيط فوتبال اشاره مي‌كند. او در اين گفت‌وگو به ريشه مشكلات و راه حل‌هاي برون‌رفت از اين بن بست فرهنگي اشاره مي‌كند. 



آقاي جلالي به نظر شما فوتبال ايران نسبت به سالهاي قبل از نظر فرهنگي پيشرفت كرده يا پسرفت داشته؟ 

به نظرم اوضاع فرقي نكرده.مسائل فرهنگي مثل موضوعات ديگر نيازمند برنامه و چشم‌انداز اساسي است. در اين زمينه بايد حساسيت بيشتري به خرج بدهيم و براي عوض شدن فضاي فرهنگي مديران قوي‌تري مي‌خواهيم. فوتبال ايران از بي‌فرهنگي آن قدر ضربه خورده كه بنشينيم و براي خارج شدن از بحران فرهنگي فكر كنيم. يادم هست وقتي انقلاب اسلامي پيروز شد نظام ارزشي در ورزش هم تغيير كرد. در سالهاي 58 و 59 كه بحثي بين اهالي ورزش فراگير شده بود با اين مضمون كه ما ورزشكار پهلوان مي‌خواهيم يا قهرمان. اين بحث خيلي زود به موضوع روز تبديل شد و حتي بررسي آن در دستور كار مديران ورزشي قرار گرفت اما عاقبت با هم به جمع‌بندي نرسيدند كه اول قهرمان پرورش بدهيم بعد پهلوان يا اول پهلوان تربيت كنيم و بعد قهرمان. عده‌اي مي‌گفتند ورزشكار ايراني اول بايد روي سكو بايستد و پرچم كشور را بالا ببرد و بعد از موضع قدرت فرهنگ مان را به دنيا ثابت كنيم. عده‌اي ديگر هم اين تئوري را مطرح مي‌كردند كه اول بايد از نظر رفتاري ورزشكار مسلمان ايراني را به دنيا معرفي كنيم. آن روزها من معلم بودم و يادم هست كه در جلسات آموزش و پرورش هم در باره اين موضوع خيلي بحث شد اما نتيجه‌اي دربرنداشت. وقتي همه ارگان‌هاي مرتبط با ورزش به جمع‌بندي نرسيدند طبعا چشم‌اندازي براي نظارت بر بخش فرهنگي ورزش ترسيم نشد و براي همين الان فوتبال ما با ناهنجاريهاي فرهنگي دست به گريبان است. 

فكر مي‌كنيد ورود پول‌هاي هنگفت به فوتبال ايران تا چه حد در ناهنجاريهاي فرهنگي محيط ورزش تاثيرگذار بوده؟ 

خب طبيعي است كه ثروت بادآورده و پول بي‌حساب و كتاب در اغلب موارد فساد مي‌آورد. شايد عده‌اي كه با برنامه پول را به فوتبال ايران تزريق كردند نمي‌دانستند يك روز همين پول بلاي جان فوتبال مي‌شود. تا همين يك دهه پيش پول چنداني سر سفره فوتبال نبود و براي همين مربي و بازيكن براي دسترسي پيدا كردن به پول و ثروت بيشتر، به يكديگر چنگ و دندان نشان نمي‌دادند و براي كسب موفقيت و بالا بردن قيمت شان به هر ترفندي متوسل نمي‌شدند اما وقتي فوتبال به مديران غيرفوتبالي سپرده شد به شكل مرموزي پول به فوتبال تزريق شد تا از كنار قراردادهاي چند صد ميليوني عده‌اي منتفع شوند. مسلما اگر اداره فوتبال به امثال مايلي‌كهن، مجيد جلالي، حسن حبيبي و قديمي‌هاي فوتبال واگذار مي‌شد، قيمت فوتباليست ايراني بيشتر از دويست ميليون تومان نمي‌شد و پول عاملي براي رشد فساد و بي‌فرهنگي در فوتبال ايران نبود. 

اما پول‌هاي هنگفت تنها مشكل فوتبال ما نيست و ناهنجاري‌هاي فرهنگي روي سكوها هم ديده مي‌شود. 

چون الان در كشور ما فوتبال به يكي از پديده‌هاي سرگرمي مجاز تبديل شده و ظاهرا براي اينكه مردم بتوانند به راحتي با اين پديده سرگرم باشند، فضاي آزاد زيادي براي‌شان مهيا شده است. شايد سياستگذاران امر چنين ديدگاهي دارند كه بگذاريم هيجانات رواني مثبت و منفي جوانان ما در استاديوم‌ها تخليه شود. بنابراين آنها را در ورزشگاه‌ها به حال خود رها كرده تا اين محل، جايي براي بروز واكنش‌هاي ناهنجار جوانان باشد. 

از طرفي فضاي فوتبال در كشور ما تنها به دو رنگ آبي و قرمز تعلق دارد و حتي وقتي اخبار رسانه‌ها را هم دنبال كنيد متوجه مي‌شويد شايد حدود 95 درصد آنها مربوط به مسائل اين دو تيم و كمتر از پنج درصد به اخبار تيم‌هاي ديگر اختصاص داده مي‌شود. الان حتي ملاك‌هاي ارزشگذاري‌هاي شخصيتي هم به قرمز و آبي منتهي شده و اين ماله به شدت حساسيت‌ها را بالا برده است. تمركز خبر و افكار عمومي روي اين دو تيم باعث شده تا عامل حساسيت‌زا تنها به دو قسمت تقسيم شود، در حالي كه مي‌توان آن را به قسمت‌هاي بيشتري تقسيم كرد. شايد اين مسئله در ادامه همان سياست استفاده از فوتبال به عنوان يك سرگرمي مجاز در كشور باشد اما آنقدر پررنگ شده است كه به شدت توانايي‌هاي ديگر فوتبال را هم تحت تاثير قرار داده و باعث فراموشي آنها شده است. نبود قوانين كافي براي كنترل كردن رفتارهاي مختلف را بايد از ديگر عوامل پديده ناهنجاري فرهنگي اجتماعي در فوتبال دانست. مثال محدوديت يا قانون مشخصي براي رفتار رسانه‌اي در فوتبال ايران وجود ندارد. در بحث واسطه‌گري در فوتبال، ادبيات بين مربيان، بازيكنان، مسئولين و رسانه‌ها، شعارهاي همگاني تماشاچيان و همچنين فضاي رايج در استاديوم‌ها هم هيچ قانون مشخصي نبوده يا اينكه قوانين فعلي كافي نيست. 

براي بهبود وضعيت فعلي چه بايد كرد؟ 

اگر همين امروز بياييم و چشم‌اندازي براي توسعه فرهنگي فوتبال و و ورزش مان ترسيم كنيم دير نيست و به نوعي از وقوع اتفاقات نگران كننده‌تر پيشگيري كرده‌ايم. ما بايد بر اساس ارزش‌هاي ديني و ملي جامعه، ساختار و نظام ارزشي واقع بينانه‌اي را طراحي كنيم. بعد از سال 98 تعدادي از فوتباليست‌هاي مطرح ايراني به ليگ فوتبال آلمان راه پيدا كردند و اين اميد مي‌رفت كه دروازه‌هاي فوتبال اين كشور براي هميشه به روي بازيكنان ايراني باز شود اما دو سال بعد بكن باوئر در مصاحبه‌اي كه با رسانه‌هاي آلماني داشت به باشگاه‌هاي اين كشور توصيه كرد از خريد فوتباليست ايراني صرف‌نظر كنند. چرا؟ چون فوتباليست ايراني شاغل در بوندس ليگا بعد از نيمكت نشيني عليه مربي و باشگاه خودش با رسانه‌هاي آلماني مصاحبه كرده بود. بدگويي در مورد مربي، هم تيمي و مديران باشگاه در فرهنگ فوتبال ما يك كاري عادي قلمداد مي‌شود اما همين كار باعث شد در بوندس ليگا به روي بازيكنان ايراني بسته شود. 

الان كه حدود سي و دو سال از بحث قديمي اوايل انقلاب گذشته شما چه نظري داريد؟ اول بايد پهلوان تربيت كنيم يا به قهرمان نياز داريم؟ 

قطعا از همان اول بايد اولويت را مي‌داديم به خصلت‌هاي پهلواني. اگر اين كار را مي‌كرديم الان خيلي از فوتباليست‌ها، مربيان و مديران باشگاه‌ها براي قهرمان شدن به هر ترفندي متوسل نمي‌شدند. اخلاق و خصلت‌هاي پهلواني از مربي به فوتباليست و از داخل زمين مسابقه به سكوها تسري پيدا مي‌كرد. 

تهران امروز