انتخابات فوتبالي يا جهل فوتبالي؟

مهدي ميرابي – تهران
 آري «ما» رهروان تاريكي فوتبالي هر 4 سال يكبار بايد كه به ايستگاه «عزل و نصب» قافله سالاران فوتبالمان برسيم و ناگهان در آن ورطه ببينيم كه يكي از «بالا» خواه متخصص و غير متخصص به «مقام» بديع قافله سالاري فوتبالي نائل مي‌آيد و سپس به دستور و سليقه شخصي وي (يا با نقشه راه اساسنامه) حركت قافله فوتبالي به «ناكجا آباد» مجدد از سر گرفته شود و «ما» بي‌چرا زندگان فوتبالي به ناچار دوان و راهي جهل 4 ساله ديگري مي‌شويم و جالب اينجاست كه خاص و عام‌مان مي‌دانيم كه «فوتبال» امروزه به پديده‌اي فرا ورزشي و مردم شمول و جهان شمول تبديل گشته و همواره نيز شعارش «در جمع و با جمع و براي جمع» است و سياه و سفيد، كوچك و بزرگ، فقير و غني، موحد و مشرك و ... را از كثرت به وحدت فرا مي‌خواند و عرصه مستطيل سبز را كانون نمايش «اراده‌ها» قرار مي‌دهد. بله «ما» تمامي ويژگي‌هاي مثبت فوتبال را به خوبي مي‌شناسيم اما در «عمل» به فوتبالمان فقط بعنوان «يك رشته ورزشي» صرف مي‌نگريم كه هركسي مي‌تواند عهده‌دار راهبرد «اداري و فدراسيوني» آن شود و لذا «انتخاب» مديريت آن كاري سخت و دشوار نيست و در اين راستا نيز ديده‌ايم كه انواع مديران صنعتي و تجاري و نظامي و ورزشي و ... در آن به صدارت رسيده‌اند. آري، «ما» در نظامي زندگي مي‌كنيم كه بر محور «مردم سالاري و شوراها» بنا شده و درست در همين سرزمين در عزل و نصب‌هاي فوتبالي، نه مردم و نه نمايندگان «عام و خاص» مردم و نه شوراي خبرگان فوتبال ايراني وجود دارد كه نقش و رسالتي داشته باشند و راس هرم فوتبال را براساس خواست و نياز جامعه ايراني «انتخاب و گزينش» نمايند و شايسته سالاري فوتبالي از متن و نهادش آغاز گردد! اينكه مدير از پي مدير مي‌آيد و مي‌رود و هيچ كدامشان نيز قادر نيستند تا نمايي از آنچه كه بايد انجام دهند را به «ما» مردم بازگو كنند و جملگي‌شان درصددند تا سوپرمن وار كوه بزرگي كه در سرراه فوتبال ايراني قرار دارد را به تنهائي يا بواسطه هيات مديره و اساسنامه از ميان بردارد خنده‌مان مي‌گيرد؛ اينكه «آقايان» تاكنون مدير از پي مدير به فوتبال صادر كرده‌اند و افتضاح و ابتذال بيشتر را براي جامعه فوتبالمان به ارمغان آورده‌اند، خود حكايت از اين است كه «ما» جهاني فكر مي‌كنيم و محلي و جزيره‌اي عمل مي‌كنيم؛ اينكه نماينده ورزشي مجلس شوراي اسلامي (جناب آقاي دهقان) اذعان مي‌دارند كه «رياست فدراسيون فوتبال را وزير ورزش تعيين مي‌كند» تاكنون برايمان امري عادي و پيش پا افتاده بوده كه همواره آن را ديده‌ايم كه يكي از بالا خواه اهل و نااهل فوتبالي بر مسند ابر رشته ورزش‌هايمان قرار گرفته و «ما» نيز ملزم بوده‌ايم كه از پس او جاده‌هاي خير و شر فوتبالي را بپيمائيم؛ اينكه آقاي دهقان مي‌گويد كه اگرچه تاكنون اين اتفاق مي‌افتاده، اما از امروز كه ورزش ايراني داراي «وزارتخانه» شده، وزير مسئول انتخاب صحيح يا ناصواب خويش است كه بايد پاسخگوي آن باشد، اين بيان نماينده مجلس شوراي اسلامي يك روزنه اميد در دل «ما» اهالي فوتبال بوجود مي‌آورد كه اين بار مثل دوره‌هاي گذشته نيست كه يك نفر به صلاحديد عاليجاه ورزش بيايد آنهم بدون برنامه و راهكار و به خود و جامعه فوتبالي بگويد كه «توپاي به ره نه و هيچ مپرس / خود سختي راه گويدت چون بايد رفت»: اينكه از اهالي خانه ملت به «ما» مي‌گويند وزير به عنوان اصلح ورزش ايراني بايد شايسته سالاري را از راس فوتبال آغاز كند و اگر سليقه‌اي و جناحي اقدام به تحميل «فرد» موردنظر خود كند، آنهم بدون ارائه ايده و راه و راهكار مطلوب براي آينده فوتبال ايراني، به مجلس فرا خوانده خواهد شد و بايد جوابگوي اقدام و انتخاب خويش باشد. يك موهبت و دموكراسي ايراني فوتبالي است؛ باشد كه «رسانه‌ها» اين نمايندگان عام مردمي نيز در سايه «وزارتخانه شدن ورزشمان» اين جرات و شهامت را به خود بدهند و از تمامي كانديداي پست رياست فدراسيون فوتبالمان سئوال نمايند كه چرا پاي در درون فوتبال ايراني خواهيد نهاد و براي رهائي از بختك زدگي و سپس ايجاد يك ساختار مطلوب چه راه حل و پيشنهادي داريد، و تعريف شما از «فوتبال» چيست؟ اميد آنكه گزينش عام رسانه‌ها از «كانديداي» پست فدراسيون فوتبال، موجب شود تا اصلح فوتبالي و آنكه شايسته اين رسالت سخت و خطير است بر مسند قافله سالاري فوتبال ايراني جلوس نمايد.