احسان مهرابی: برادران
خادم و برادران محمدی به هم رسیدهاند، برای این به هم رسیدن باید راه
بسیار پیموده باشند چرا که آنان را فاصله بسیار است شاید ازفاصله مشهد تا
آبادان و لرستان. تفاوت برادران برادران خادم و برادران محمدی ازهمان
خانواده آغاز شد .اولی خانواده ای داشتند متمایل به گروههای سنتی مذهبی و
دومی پدری داشتند که دراعدامهای فلهای اول انقلاب ازدستش دادند. برادران
خادم یک بار ازکشتی به سیاست رفتند و قصد بازگشت دارند شاید بازار سیاست
کساد شده است. برای برادران محمدی را قصد رفتن ازتشک به جای دیگر نبود اما
تشک را هم ازآنان ستاندند.
برادران اول ازتشک کشتی به صحنه سیاست
رفتند و برادران دوم با چوب سیاست از کشتی رانده شدند. برای برادران خادم
کشتی و سیاست خدمات متقابل داشتهاند. ازتشک کشتی راه به پارلمان و شورا یافتهاند و هروقت دلشان تنگ شده ازآن جا به تشک بازگشتهاند.
از برادران محمدی این روزها یکی درزندان
است و یکی خانه نشین. از برادران خادم یکی درشورای شهر است و دیگری پس
ازنمایندگی مجلس به شرکتهایش رسیدگی میکند.
زمانی که جنگ خانه برادران محمدی را ویران
کرد برادران خادم به یمن دور بودن شهرشان از برد جنگ زندگی کردند و کشتی
گرفتن آموختند، برادران محمدی اما کشتی گرفتن را درتشک جنگ زدگی تجربه
کردند.
برادران محمدی بهرهای از سیاست نبرده
بودند تا برای سیاسیون رای طلب کنند اما برادران خادم درانتخابات ریاست
جمهوری ۷۶ دوره افتادند و برای حمایت از ناطق نوری به
شهرهای مختلف سر زدند هر چه که نبود آنان پیش ازاین مدیون حمایتهای علی
اکبر ولایتی بودند و باید جبران میکردند چه جبرانی بهتر ازسخنرانی کردن
برای رئیس جمهور قطعی از نظر نظام.
انتخابات ۷۶ و شکست کاندیدای برادران خادم
آنان را نگران نکرد چرا که پس ازآن نیز برادران خادم راه خود یافتند و باز
حمایت شدند چرا که رقیبشان شعار تحمل مخالف داده بود و بالاتر از تحمل،
مخالفان خود را گرامی هم میداشت.
پاشنه سیاست درایران به نفع برادران خادم
چرخید و انتخابات دوم شوراها نیاز به چهرههایی داشت که اصولگرا باشند اما
نه خیلی تابلو، پس رسول خادم به شورای شهر رفت و جاخوش کرد. دو سالی بعد هم امیر رضا به مجلس رفت.
یک سالی پس از رفتن امیرخادم به مجلس برادر بزرگتر محمدیها به جایی رفت که نه رفتنش با خودش بود و نه برگشتنش. حمیدرضا محمدی
مشهور به ماهان درسال ۸۳ به دلیل اعتقادات سیاسی و مذهبیش بازداشت شد و به
زندان اوین رفت و ازآن روز هنوز برنگشته است هرچند پس از۷ سال به یک
مرخصی کوتاه آمد.
رنج زندان ماهان برادر کوچکتر را مانع از
پیشرفت نشد و او نان بازو خورد تا سرمربی تیم ملی کشتی شد. ماهان اما تنها
این امکان را داشت که افتخار آفرینی برادر را از تلویزیون شاهد باشد.
درمدتی که ماهان زندانی بود و غلامرضا
مسیرپیشرفت درکشتی میپیمود دولت مستعجل امیرسررسیده بود و او دیگر
نتوانست راه بهارستان بیابد چرا که او درمجلس اصولگرای مستقل شده بود. او
البته چندان نگران نبود چرا که درمدت نمایندگی ازسیاست به اقتصاد راه یافته
بود تا پس ازنمایندگی وقت خود را درشرکتهایش سپری کند.
رسول اما خوش اقبالتر بود و همچنان
درشورا ماندگار.برادران خادم پس ازگشت زنی درسیاست دلشان برای تشک تنگ شده
است و این بار از قضا با یکی از برادران محمدی به هم رسیدند و رسول مدیر
شد و خواست سرمربی
هم باشد و البته به سبک دیگر مدیران جمهوری اسلامی گفت که وقتش ان قدر
زیاد است که هم برای کشتی وقت دارد و هم برای شورا.او فراموش کرد که گفته
بود ۵ صبح برسر کار میرود اما هنوز کارهای بسیاری درشورای شهر برجا
میماند.
برادران خادم یک بار ازکشتی به سیاست
رفتند و قصد بازگشت دارند شاید بازار سیاست کساد شده است. برای برادران
محمدی را قصد رفتن ازتشک به جای دیگر نبود اما تشک را هم ازآنان ستاندند.